عــاشـقانه هـا

عاشقانه ای برای مردان فراموش شده

عــاشـقانه هـا

عاشقانه ای برای مردان فراموش شده

عــاشـقانه هـا

الهی! اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی.
شهید آوینی

۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه ها» ثبت شده است


هوالرحمن

اینجا گناه بخشنــــــد             کوهی به کاه بخشند

 بیچاره من که با خود              نــــــاورده پرده کاهی


با اینکه رو سیاهـــــم              با این همــه گناهـــــم

 
 مشتاق یک نگاهم....

دل نوشت:

این روزها دلگرمی می خوام وگرنه چیزی که زیاده ، سرگرمی!

میخواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم ، دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد !!!

۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۰۳:۳۹
جعفر امن زاده


هوالمنتقم


ظاهرا می گوییم آقا می آید ، ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت می رویم.

ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم .

باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند.

به راه بیاییم تا از راه بیاید.


دل نوشت:

اینجا تمام یوسف خود را فروختند//این قوم را به خاطر مشتی گدا ببخش..

 چقـدر جمعه ها زودتر از "تو" می آیند...


۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۰۴:۲۴
جعفر امن زاده


هوالمحبوب


بیایید یک شب خدا را با دلمان مهمان کنیم.

هرجا که محبت است خدا و پیامبر و ائمه (علیهم السلام) آنجا هستند.


مرحوم دولابی


دل نوشت: دل را باید به دلبر داد ، به دنیا نفروشیم...

۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۰۳:۴۰
جعفر امن زاده



هوالفتاح

در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد:

وقتی شهید شد بچه های تصمیم گرفتند تلافی آن همه محبت، پیشانی او را غرق بوسه کنند...

پارچه را که کنار زدند جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد...


عکس : منطقه عملیاتی فتح المبین


دل نوشت:

ای شقایق‏های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را در خود دارد؛ آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟


سید شهیدان اهل قلم، آسید مرتضی آوینی

۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۰
جعفر امن زاده



هوالعزیز


نه قیمت پسته برایشان مهم بود نه قیمت روز پراید.

انگار به دنیای دیگری وصل شده بودند.

آدم وقتی می دیدشان مجذوب رفتارشان می شد.

دوست داشتی بشینی و یه دنیا حرف باهاشون بزنی.

ساده بودند و صمیمی درست مثل بچه های جنگ.

شاید خاصیت این خاک ،خاک طلاییه است که این گونه دلها رو صاف می کند.اینجا بوی زندگی می آید..

عکس: منطقه عملیاتی طلاییه



دل نوشت:


طلائیه محل شهادت سردار خیبر شهید همت

 برادران باکری و قطع شدن دست شهید خرازی است

و عملیاتهای مهم بدر و خیبر در آن واقع شد

 اولین خاکی بود که عراق گرفت و آخرین خاکی بود که رها کرد!

قدم به قدم خاک طلائیه خون شهیدی ریخته شده

 و تو نمیتوانی جایی قدم بگذاری و با اطمینان بگویی اینجا کسی شهید نشده!

پس خلع نعلین میکنی و پابرهنه بر خاک مقدسی قدم مینهی

فقط ملائکه می دانند آنجا شهیدان با خدا چه سودایی کردند...

۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۰
جعفر امن زاده



هوالظاهر

 انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید؟

ما چه می فهمیم ! معنی دلتنگی را ......

 ما، ارزان..، نه! ارزان‌ فروش بودیم.

باید محک می‌خوردیم؛

چوب حراج برداشتیم و به جان خود افتادیم؛

خود را به قیمت مردگان فریاد زدیم.

و کسی ما را نخرید؛

که قدر ناشناسان را قدری نیست...

 

دل نوشت:

گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی

گریه بدون داد برای حسن کم است

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۹
جعفر امن زاده



هوالمجید

 برای ماهی با سه ثانیه حافظه ، تُنگ و دریا تفاوتی ندارد ،

 دست من و شما درد نکند ،

که دل تنگ آدم ها رو ،

 با عمری حافظه و خاطره توی تُنگ می اندازیم و دستمان نمی لرزد و بعد برای ماهی ها دل هم می سوزانیم!


دل نوشت:

مومن با نماز و روزه و عباداتی که انجام می دهد به خدا می گوید :

که گرچه در طریق تو فشار زیادی به من وارد می شود و درد می کشم

ولی با وجود همه اینها باز هم خواهان توأم


از عارفانه های

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۶
جعفر امن زاده



هوالکریم

زهرا علیهاسلام در غم از دست‌دادن پیامبر، روز و شب گریه می‌کرد. بعضی از بزرگان مدینه نزد امیرالمومنین علی علیه السلام رفتند و گفتند:« فاطمه روز و شب می‏گرید و با گریه خود خواب را از چشمان همه ما ربوده است. ما نه شب‌ها خوابی خوش داریم و نه روزها می‏توانیم به کسب و کارمان برسیم. آیا می‏شود از آن بانوی داغدیده درخواست کنی که یا روز گریه کند و شب آرام گیرد، یا شب گریه کند و روز آرام گیرد؟»

امام نزد فاطمه علیهاسلام رفت و پیام آنها را به او رساند.

فاطمه علیهاسلام با دلی پردرد فرمود:« آه! از ماندنم در دنیای آنها چه کم مانده و چه زود است که از میان آنها رخت برکشم. به خدا قسم من نه شب آرام می‏گیرم نه روز، تا وقتی به پدرم ملحق شوم.»

امیرالمومنین اطاقی در گوشه‌ای از بقیع (کمی دور از شهر) برای فاطمه علیهاسلام بنا کرد که آن را بیت الاحزان (خانه غم‏ها) نام نهاد.

فاطمه علیهاسلام روزها با دو فرزندش، حسن و حسین، از خانه خارج می‏شد و با گریه و ناله به سوی بقیع می‌رفت و تا شب گریه می‏کرد و چون شب فرا می‏رسید، امیرالمؤمنین او را به خانه بر می‏گرداند.

محل عکس: شلمچه/ بیت الاحزان



دل نوشت:


باید برای فاطمه مشکی به تن کنیم

باید زداغ او دل خود پرمحن کنیم


 باید که جان دهیم در این فاطمیه ها

باید که یک دهه فقط از او سخن کنیم


 ای کاش بین سینه ی من تیر می کشید

شاید که درک غصه ی قلب حسن کنیم

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۱
جعفر امن زاده



هوالغفور


مگه میشه فاطمیه اشکامون رو در نیاره ، تقصیر چشمای ما نیست، نام زهرا گریه داره...

لعن الله من قتلک و لعن الله من ظلمک و لعن الله من غصب حقک یا اُمّاه

محل عکس: سرزمین فاطمی، فکه



دل نوشت:

مادر

نشان داد که برای رسیدن

18 سال

کافیست..

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۸
جعفر امن زاده

شدم زینب پرست به این چه حالیست

خدایی جز شما بر دل روا نیست

بیا در مکتب ما زینبی باش

که کلب زینبان را آتش روا نیست

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۱
جعفر امن زاده