عــاشـقانه هـا

عاشقانه ای برای مردان فراموش شده

عــاشـقانه هـا

عاشقانه ای برای مردان فراموش شده

عــاشـقانه هـا

الهی! اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی.
شهید آوینی

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مردان فراموش شده» ثبت شده است


هوالبصیر


جانباز و مقاومت مدار است

در راه ولایت استوار است

پایی که به راه جنگ داده

گوید که همیشه پای کار است



دل نوشت:


امام خامنه ای:

نامزدها کاری که میدانند درست است، میتوانند انجام دهند،

آن را بگویند - حالا به عنوان وعده، به عنوان برنامه، به عنوان هرچه - سعی کنند

مردم را با واقعیت مواجه کنند؛ هم واقعیت اوضاع، هم واقعیت خودشان.

اگر این شد، خدا برکت خواهد داد؛ اگر این شد، خدای متعال کمک خواهد کرد؛

چون کارها دست خدا است، همه چیز به اراده‌ی الهی برمیگردد.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۰۳:۴۴
جعفر امن زاده

هوالعادل


قول داد تا آخر دنیا بماند،

سر قولش هم ماند،

همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود

۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۰۴:۳۴
جعفر امن زاده

هوالشهید


یکی از تاکتیک های ارتش عراق در زمان جنگ این بود

که ،  ماشین‌ها و میله‌ها را به صورت عمودی در زمین فرو کرده بودند

تا حتی هلی‌کوپترهای ما هم نتواند بنشیند.


محل عکس: موزه خرمشهر

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۲ ، ۰۴:۴۵
جعفر امن زاده



هوالودود


 اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

 گناه بخت پریشان و دست کوته ماست(حافظ)

گفت من شخصی را می شناسم که هرشب قبل از خواب به خدا میگوید :

خدایا ؛ تمام کسانی که در حق من ظلم کردند را حلال میکنم ؛

 نکند فردای قیامت کسی به خاطر من حساب پس دهد ...

آری دوستان خدا ؛ همان هایی هستن که کار خدایی میکنند

 انشالله که همه همدیگر رو ببخشیم



دل نوشت:

ما را ضرر است که این بار بماند
در هم نخری سود و زیان ها نمی ارزد

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۰۴:۳۰
جعفر امن زاده



هو الکبیر

تا چشم کار می کند اینجا کرامت است

 اینجا شفیعه هست پس این جا قیامت است

ما اشک می شویم که بارانمان کنی

 ما درد میشویم که درمانمان کنی

مارا غریب و بی کس و بی خانمان کنی

تا شب نشین صحن شبستانمان کنی


دل نوشت:

حضرت علی علیه السلام فرمودند: تو مراقب آخرتت باش، دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید.غررالحکم، ح 2603، ص 144

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۰۴:۳۰
جعفر امن زاده



هوالرزاق

 یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ


دل نوشت:

هر وقت دستت را پر دیدی ، یک فوت کف دستت بکن تا مطمئن شوی خالی است.

اگر هم چیزی داری بذل و بخشش کن.

اسماعیل دولابی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۰۴:۳۰
جعفر امن زاده

...و عادتُکم الإحسان، و سجیَّتُکم الکَرم... لباس یکی بوی کاه گل می داد. یکی یک راست از اصطبل آمده بود. آن یکی کارش حجامت بود؛ او هم یک راست می آمد آن جا. پیش امام. و او هوای همه را داشت. همه را دور خوش جمع می کرد. با همه گل می گفت و گل می شنید. سر سفره که بودیم هوای همه را داشت. چرایش را می دانستم. چون همه انسان بودند. الآن هم بعضی ها بوی خاک می دهند. حتی بوی تعفن... ولی خاطرم جمع است که همه را راه می دهد. کنار همه می نشیند. امام است دیگر... باید با همه بُر بخورد تا چند نفر را بردارد و ببرد. و می گوید شما همه انسانید. اول همه را می برد گرمابه و بعد گلستان. رفیق گرمابه و گلستان... کوچه ی کناری یکی بود که خدمتکارش را می زد. می گفت چرا لقمه را بالاتر نمی آوری تا صاف توی دهنم بگذاری؟ و صاف می زد توی دهنش. اما آن ماجرا مربوط به کوچه کناری بود. اسمش کوچه دنیاست و هرکس را که سیاه است و بی چیز، می خرد و توی سرش می زند تا زیر سرش بلند نشود. کوچه ی ما اما، اسمش کوچه ی کریم است. من این جا خدمت کرده ام. حلوای گردویی را لقمه می کرد و به دهانم می گذاشت. باور نمی کنید؟ من هم اول باور نمی کردم. نکند شما هم مثل آن وقت های من ساکن کوچه دنیایید؟ اما راستش همین است که می گویم. چرایش هم روشن است دیگر. من انسانم و برای او فرقی ندارد اسمم چیست یا نژادم یا خانواده ام یا شکل لباسم. راستی خانه اش مهمانی رفته ای؟ یکی رفته بود و می گفت نگذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. تا دستم را دراز کردم و خواستم چراغ را تنظیم کنم، مانعم شد. می گفت «شما مهمانید و ما از مهمان مان کار نمی کشیم». یک بار امتحان کردنش ضرر ندارد. پشیمان نشوی. تازه به مهمان ها لباس هم می دهد. «و لباسُ التقوی، ذلک خیر»... فقط کافی است بروی حرم، جلوی در بایستی و بگویی: ضیفُک ببابِک... . مهمانت درِ خانه ات ایستاده... . بعضی از مهمان ها توی ساکشان لباس کارگری هم دارند. نه از این لباس های کارگری که او دوست دارد. یک جور لباس کارگری خاص است. از مهمانی که بیرون می روند، سریع لباس تازه شان را در می آورند و آن لباس کارگری را می پوشند. میروند سر گذر دنیا می ایستند و هر ماشینی که بوق زد سریع سوار می شوند. راستی چرا راننده های این ماشین ها همه مثل هم اند؟ چقدر چهره شان آشناست. اوه... شناختمش. همان است که هر روز می آید تا به سوگندش عمل کند؛ که: سر راه مستقیم تو، سر راه شان را می گیرم... لأقعُدَنّ لهم صراطَک المُستقیم... . این بار که از مهمانی کوچه کریم برگشتی، «بسم الله» تازه ای بگو و بگو: اعوذُ باللهِ مِن الشیطانِ الرجیم... .

نویسنده : علی توسلی

عکاس : حمید عربلین

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۰۴:۳۰
جعفر امن زاده


تقدیم به تمام کسانی که همراهی خدا را صبرشان خریدارند

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۴:۴۲
جعفر امن زاده


هوالصبور


سوختن راز شیدایی با این خانواده است

الهی! اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی.

شهید آوینی


 ماسک سوخته متعلق به منطقه عملیاتی شرهانی

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۴:۵۵
جعفر امن زاده


هوالطیف


 وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا

 و توکّل کن بر آن زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛

 و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!سوره ی فرقان__ آیه 58


دل نوشت: پرواز می کنم به پرم می خورم زمین// بال و پر شکسته به جایی نمی رسد...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۰۴:۳۳
جعفر امن زاده